-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 23:13
نمی دونم چی بگم...یعنی نمی دونم به کی بگم ...اصلا نمی دونم اسمشو چی بذارم ؟ مشکل ! گرفتاری!... ولی یه درده ...یه دردکه درون خودمه و من هستم و اون...حسشو ندارم که حرفامو به کسی بگم .اصلا اونایی هم که هستن گوش شنوا برای شنیدن حرفام دارن !!!بهشون حق میدم پس دردامو نگه خواهم داشت و با چشمای اشک بار مینویسم. باز خدایا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 آبانماه سال 1384 00:30
سلام ...یه خونه ی جدید.دیگه اینجا موندگار میشم البته اگه بلاک سکای اجازه بدن(اونم با این کاراش) ولی دیگه میخوام اینجا خود واقعیم باشم به دور از همه ... با یه نیت خوبم شروع میکنم تو یه شب پاییزی و بارونی.. خودمم بهار زندگیمو تو پاییز اغاز کردم موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که...