مسافر مهتاب

نازنینم ، ای شب پر ستاره ، ای کسی که نگاهت پر از امید به آیندس ، بابت این همه مهربونی که در حقم کردی ممنونم ، خیلی گلی که همیشه نگرانی که شرایط خوب باشه .خیلی دوست داشتم که می تونستم حرف دلمو راحت بگم بدون هیچ مانعی ولی ...ولی بازم ته دلم نگرانم که نکنه چیزی رو که دارم و بهش دلبستم موقتیه  وزودی تموم شه . دلبستن خیلی آروم و بی سرو صدا می یاد بدون اینکه حتی خودتم بفهمی ...

 گل مهتابم سفر بدون خطری داشته باشی و بهتم خیلی خوش بگذره ...

 

 

                          

هی مسافر مهتاب ...

در رویای بی نوازش انگشتانت ...

رو به آسمان

             ستاره ... ماه ...

در شمارش رویای ستارگان ...

                               میان سر انگشت سرودن ...

گهگاه فاصله ای است ...

                               که باران بی امان ترانه اش می خوانند

سرود شکسته را ...

                            ترانه کن...

                                                      نازنین ...

 

فرشته بیکار

فرشته بیکار

روزی مردی خواب عجیبی دید. او دید که پیش فرشته هاست و به کار های آنها نگاه می کند . هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه ها ئی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند ، و آنها را داخل جعبه می گذارند . مرد از فرشته ای پرسید : شماچکار می کنید ؟فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد ، گفت : این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضا های مردم از خداوند را تحویل می گیریم . مرد کمی جلوتر رفت ، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هائی به زمین می فرستند . مرد پرسید : شما ها چکار می کنید ؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت : این جا بخش ارسال است ، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم . مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته ای بیکار نشسته است مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید ؟ فرشته جواب داد : این جا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند . مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند ؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافی است بگویند : خدایا شکر