خدا گفت زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند ؟
لیلی گفت من !
خدا شعله ای به او داد . لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت ، سینه اش اتش گرفت . خدا لبخند زد لیلی هم
خدا گفت : شعله را خرج کن . زمینم را به اتش بکش
لیلی خودش را به اتش کشید . خدا سوختنش را تماشا کرد
لیلی گر می گرفت . خدا حظ می کرد
لیلی می ترسید اتش تمام شود
لیلی چیزی از خدا خواست . خدا اجابت کرد
مجنون سر رسید . مجنون هیزم اتش لیلی شد
اتش زبانه کشید . اتش ماند و زمین خدا گرم شد
خدا گفت: اگر لیلی نبود زمین من همیشه سر دش بود
لیلی نام تمام دختران زمین است
خدا مشتی خاک را بر گرفت ، می خواست لیلی بسازد
از خود در او دمید و لیلی پیش از انکه با خبر شود ؛ عاشق شد
سالیانی است که لیلی عشق می ورزد ، لیلی باید عاشق با شد
زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد عاشق می شود
لیلی نام تمام دختران زمین است ؛ نام دیگر انسان !!!
|