انسان!!!

خدا گفت زمین سردش است . چه کسی می تواند زمین را گرم کند ؟

لیلی گفت من !

خدا شعله ای به او داد . لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت ، سینه اش اتش گرفت . خدا لبخند زد لیلی هم

خدا گفت : شعله را خرج کن . زمینم را به اتش بکش

لیلی خودش را به اتش کشید . خدا سوختنش را تماشا کرد

لیلی گر می گرفت  . خدا حظ می کرد

لیلی می ترسید اتش تمام شود

لیلی چیزی از خدا خواست . خدا اجابت کرد

مجنون سر رسید . مجنون هیزم اتش لیلی شد

اتش زبانه کشید . اتش ماند و زمین خدا گرم شد

خدا گفت: اگر لیلی نبود زمین من همیشه سر دش بود

لیلی نام تمام دختران زمین است

خدا مشتی خاک را بر گرفت ، می خواست لیلی بسازد

از خود  در او دمید و لیلی پیش از انکه با خبر شود ؛ عاشق شد

سالیانی است که لیلی عشق می ورزد ، لیلی باید عاشق با شد

زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد عاشق می شود

لیلی نام تمام دختران زمین است ؛ نام دیگر انسان !!!