هر روز تنگ غروب که پا به پای امواج دریا کنار ساحل قدم بر می دارم و در ابی زلال و ناب غرق می شوم .
هر شب وقتی که حتی گنجشکها هم با لالایی مادرانشان به خواب رفته اند ،با شمردن ستاره های چشمک زن به انتهای ابی اسمان می رسم ، حتی وقتی سو سوی ستاره ای کوچک مرا از خیال اینکه همه را شمرده ام بیرون می اورد .
عصر های جمعه وقتی که کنار با غچه کوچک خانه می تنشینم و با دیدن شمعدانی ها ((شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند ....))را زمزمه میکنم ...هر روز که با عصای چوبی پدر بزرگ دور ترین افق ها را نشانه می گیرم .
تمام این زیباییها در مقابل چشمهای تو هیچند .
چشمهای تو دور ترین افقی است که ابی دریا و ستاره های اسمان را با هم دارد . چشمهای تو باغچه گلی است که شمع و پروانه و بلبل هیچ وقت تنهایش نمی گذارند .
اری مادرم!!!
اچشمهای تو چیز دیگریست .
جوجه کلاغ
یکشنبه 25 تیرماه سال 1385 ساعت 12:21 ق.ظ
سلاااااااااام شکوه جون دیدی اومدی بالاخره بابا اصلاْ نمیگی اینجا یه عده هستند که....... همین اومدن دوبارت خودش یه خبر خوبه ! ایندفعه می خوای بمونی دیگه ؟!!!!
نمی دونی چقدر از خوندن کامنت تو و بعد هم خوندن پستت خوشحال شدم.بنویس.باز هم بنویس.
جوجه کلاغ معلومه کجا بودی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مادر انتهای همه چیز.....
شادزی.......
سلام عزیز وبلاگت خیلی قشنگه مرسی که بهم سر زدی موفق باشی
نه در بیابانم
نه تشنه ، اما ...
سراب می بینم
گیج، سردرگم
نمی دانم...
به هر سو که می نگرم
تو را می بینم !
رحم کنید دیدگان من
بر دل تنگم رحم کنید .
سلام
چه خبر؟
خیلی زیبا بود.
ببخشید دیر اومدم
سلام دختر گل . وبلاگ قشنگی داری عزیز . خوشجال می شم به منم سر بزنی .
موفق باشی
"من درد مشترک هستم مرا فریاد کنید"
سلاااااااااام شکوه جون
دیدی اومدی بالاخره
بابا اصلاْ نمیگی اینجا یه عده هستند که.......
همین اومدن دوبارت خودش یه خبر خوبه !
ایندفعه می خوای بمونی دیگه ؟!!!!
سلام
حال شما خوبه
باعث افتخار ماست که به لینک دوستان شما اضافه بشیم
اگه براتون زحمت نیست ما که خوشحال میشیم
بازم به ما سر بزنید
بای
به هم که می رسیم
سه نفریم
من و تو و بوسه
از هم که جدا می شیم
چهار نفریم
تو و تنهایی .................. من وعذاب
.
..
ولنتاین مبارک