شازده کوچولو یه موجود خیلی کوچولو که از یه سیاره ی خیلی دور امده بود با یه شال طلایی دور گردنش...
شازده کوچولو با لحنی بغض الود گفت :
گلها موجودات ضعیفی اند . بی ازارند و می خواهند هر طور شده به خودشان قوت قلب بدهند . با ان خارها می خواهند خودشان را وحشتناک نشان بدهند.
اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که در میلیونها میلیون ستاره فقط یکی از ان پیدا شود . همین کافیست تا ادم به ان ستاره نگاه کند و لذت ببرد . ان وقت می تواند به خودش بگوید : من هم در یکی از ان ستاره ها گلی دارم ...اما اگر گوسفندی برود و ان گل را بخورد برای او مثل این است که تمام ستاره های عالم در یک ان خاموش بشوند...
لابد این هم برای ادم بزگا مهم نیست !...
وه که چه وادی اسرار امیزی است وادی اشک!!!
شازده کوچولو می گوید :
قضاوت کردن درباره خود خیلی مشکل تر از قضاوت کردن درباره دیگران است .
خردمند واقعی کسی است که بتواند درباره خودش درست قضاوت کند.
شازده کوچولو گفت : ادمهای سیاره ی تو پنج هزار گل را در یک باغ می کارند اما چیزی را که دنبالش هستند در ان پیدا نمی کننند...
در صورتی می توانند ان را در یک گل سرخ و یا در یک جرعه اب پیدا کنند ولی چشمها کورند .ادم باید با دلش نگاه کند...
هر ادمی ستاره ای دارد، منتها این ستاره ها یک جور نیستند . برای هر کسی یک جور است برای انها که سفر می کنند یک راهنماست . برای یک عده یک مشت چراغ ریز که در اسمان چشمک می زنند . برای انان که اهل علم اند ، هر ستاره یک معماست . اما این ستاره ها ساکت و خاموش اند . فقط تو یکی ستاره هایی خواهی داشت که هیچ کس نظیر ان را ندارد .
پس شبها که به اسمان نگاه می کنی ، خیال می کنی که تمام ستاره ها قهقهه می خندند . و گاهی وقتها هم وقتی غم و غصه ات تسکین پیدا کرد محض تفریح پنجره ی اتاقت را باز می کنی و ان وقت دوستا نت حیرت می کنند وقتی می بینند تو به اسمان نگاه می کنی و قهقهه می خندی !!
و تو به انها خواهی گفت : بله! ستاره ها همیشه مرا به خنده می اندازند...
هیچ چیز در این دنیا بی فایده نیست ، حتی یک ساعت از کار افتاده ان نیز در روز دو بار خود نمایی می کند...
:رگرفته از کتاب شازده کوچولو :
چی می شد اگه دروغ تو لحظه ی ما جا نداشت
چی می شد اگه دورنگی هم دیگه معنا نداشت
کاش می شد باسه هوس، رفاقتا رو نفروخت
کاش می شد صداقتو رو تن هر آینه دوخت
چرا ما آدما گاهی وقتا خیلی بد میشیم
باسه راه هم دیگه خواسته نخواسته سد میشیم
جای مرهم باسه زخم عاشقا نمک میشیم
هر کی به ما صادقه باهاش پر از کلک میشیم
دلخوش هر کی شدیم تو زرد از آب درآومدش
وقتی دلتنگی بیاد هیشکی نمیاد به دادش
ندونستیم چرا وقتی نوبت ماست دیر میشه
حرفای خوب باسه ما زخمه زبونو و تیر میشه
شایدم ما ندونستیم زندگی چه شکلیه
کی سر کاره کی نیست اصلا دنیا دست کیه
ما به هر حال می پریم بی چشمو دل بی پر وبال
ما به مشکی دل خوشیم دو رنگی ها رو بی خیال
زیبا بود وعالی امیدوارم موفق باشی
خوشحال میشم به من هم سری بزنی
قشنگ بود پیش ما هم بیا
نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان
اگر که دل بسپاری به مهر ورزیدن
اگر که خو نکند دیده ات به بد دیدن
امید توست که در خارزار ، کوه، کویر
سلام.
به به من اولین نفری هستم که نظر میدم دمم گرم.
ببین بعد نگو که به ما سر نمیزنی ها ...
بهترین آرزو ها رو برات میکنم.
با با شازده کوچولو
همیشه چیزی برای گریه کردن وجود داره.
همیشه وقتی به چیزی که میخواستی و آرزوشو میکردی میرسی
که دیگه خیلی دیر شده و برای کسی دیگه شده!
این قانون دردناک طبیعته
**********************
سلام
نوشته هاتو خوندم من هم با شما موافقم هیچ چیز بدون حکمت آفریده نشده و هر چیزی در جای خودش ارزش خود را نشون میده !!!
***
..:: امیر ::..
سلام
خسته نباشی
این لوگوت عجب خوشگلیه
از ۲۰ kb بیشتر نیست؟
چطور گذاشتیش؟
درسته هر چیزی که وجود پیدا کرده حکمت داره باید چشم دل داشت و دقیق تماشا کرد ...هرکس از پدیده های خلقت که برداشتی داره .......
سلام شکوه جان
نوشته ی قبلی ات جالب تر بود
من هم آپ کردم و ..... هدیه به تمام دوستان
مرسی